آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

آرشیدا خورشید زندگی من

تولدت مبارک عزیز دلم

  بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از اسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم ،با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستی و چشمات بهونه س واسه خوندن همین شعر و ترانه تو دنیای ما زندس واسه تولد تو باید دنیا رو او...
12 اسفند 1390

آرزوی منی

تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست عزیزم به خاطر همه آرامشی که از تو دارم خدا را شکر میگویم به پاس تمام خوبیهایت بهترینها را برایت آرزو میکنم . . .   فردا تولد عزیزدلم هستش مامانی تولدت مبارکککککککککککککک خوشبختی من در بودن باتو است و روز تولد تو تقدیر خوشبختی من است تو آمدی و عمیق ترین نگاه را از میان چشمان دریایی ات به وصال قلبم نشاندی زیباترین گلهای دنیا تقدیم به تو ، بهترین عشق دنیا  آرشیدای عزیزم فردا سومین سالگرد تولدت هست. منم دلم خواست اولین نفری باشم که بهت تبریک بگم. هر چند شما بدجوری سرما خوردی و فقط سرفه میکنی امیدوارم تا فردا بهتر بشی. الهی قربونت بشم که عاشق تولد و فوت کردن شمعی. زودتر...
12 اسفند 1390

نمکدون

 چقدر بامزه ای دختر. کشتی منو با این حرف زدنت.......اینم شرح مکالمه شما و بابایی که باعث شدی قیافه من و بابا اینجوری بشه: آرشیدا(با صدایی گرفته و بغض آلود) : من دوست دارم این خونه نباشم. میخوام از اینجا برم بابایی(متعجب):چرااااااااااااااااااا آرشیدا:این خونه رو خراب کنیم یه خونه جدید بسازیم بابایی:کجا بسازیم؟ آرشیدا(مظلومانه) :یه خونه کنار مادر جون بسازیم قربون اون دل کوچیکت بشم که انقدر مادر جونت رو دوست داری. ...
5 اسفند 1390

خانم مامان

   دخترم دیگه برای خودش خانمی شده، کفشهای پاشنه بلند مامانش رو میپوشه تو خرید لباسهاش نظر میده قصه تعریف میکنه موقع آشپزی به من کمک میکنه ............آخ مامانی چه زود بزرگ شدی دیشب ازت قول گرفتم که همیشه دوستم داشته باشی و تنهام نزاری عزیزم یه روزی بزرگ میشی و میری دنبال سرنوشت خودت آرزو میکنم هر جا هستی و به هر کاری مشغول میشی لحظاتت پر از شادی و آرامش باشه....................................... مامانی یه روزی شما این وبلاگ رو که با عشق برات نوشتم میخونی دلم میخواد بدونی چه باشم چه نباشم همیشه نگرانتم   . از همین جا برات هزار تا بوس میفرستم.   ...
5 اسفند 1390
1